هوشیاری

تاختن: دویدن

کمند: طناب

باز: پرنده ای شکاری با چنگال های قوی و منقاری کوتاه و محکم.

مَلِک: پادشاه

چیره: پیروز

مَرکب: اسب

پیمودن:، طی کردن

جام: پیاله

تَرک: کسی که پشت سر سوار می نشیند

آزرده خاطر: رنجیده

مالامال: پر

هلاک: نابودی

رکاب‌دار:، پیاده ای که همراه سوار راه میرود.

بی درنگ: فوری

مجال: فرصت

سخن

صواب: درست

ارچه: اگرچه

زلال: صاف

ملال: بیزاری

گزیده: پسندیده

دُر: مروارید

لاف‌زدن: گزافه گویی

دماغ پرور: خوش‌بو

خرمن: مقدار انبوهی از چیزی