عمر گرانمایه

سلطان: پادشاه

توانگر: ثروتمند

درویش: فقیر

مشقت: سختی

برهی: خلاص شوی

مذلت: خواری و پستی

کمر بستن: کنایه از آماده ی کاری شدن

زرین: طلایی

به خدمت ایستادن: انجام دادن خدمت

تفته: داغ

دست بر سینه: خدمتگزاری

گران مایه: با ارزش

صرف کردن: خرج کردن

صیف: تابستان

شتا: زمستان

خیره: بی پروا

راز زندگی

دل گرفته: ناراحت

پیاده و سوار

بزاز: پارچه فروش

آبادی: ده

ثواب: کار خوب

سربار: بار اضافی